• banner 240x80px
  • banner 240x80px
  • banner 240x80px

در جستجوي عشق

 
 

خوش آن روزی که زنجیر جنون بر پای من باشد

به هر جا پا نهم از بیخودی غوغای من باشد

خوش آن عشقی که در کوی جنونم خسروی بخشد

جهان پر لشکر از اشک جهان پیمای من باشد

هوس دارم دگر در عشق آن شب زنده‌داری ها

که در هر گوشه‌ای افسانهٔ سودای من باشد

خوش آن کز خار خار داغ عشق لاله رخساری

جهانی لاله زار چشم خون پالای من باشد

مرا دیوانه سازد این هوس وحشی که از یاری

مهی را گوش بر افسانهٔ شبهای من باشد


???? ???? : در جستجوي عشق
» بسم ا... ( شنبه بیست و هشتم خرداد ۱۳۹۰ )
» گرافیک نگار ( یکشنبه یازدهم مرداد ۱۳۹۴ )
» Iran man ( یکشنبه ششم مرداد ۱۳۹۲ )
» . . . ( یکشنبه ششم مرداد ۱۳۹۲ )
» رمضان ( چهارشنبه نهم اسفند ۱۳۹۱ )
» من خود آن سیزدهم ( سه شنبه هشتم اسفند ۱۳۹۱ )
» welcome to weblog elektoroman ( شنبه بیست و یکم مرداد ۱۳۹۱ )
» در جستجوي عشق ( یکشنبه نهم بهمن ۱۳۹۰ )
» در جستجوي عشق ( یکشنبه نهم بهمن ۱۳۹۰ )
» در جستجوي عشق ( یکشنبه نهم بهمن ۱۳۹۰ )
» در جستجوي عشق ( یکشنبه نهم بهمن ۱۳۹۰ )
»  آفتاب و گل ... ( یکشنبه دوم بهمن ۱۳۹۰ )
?????? ??
این وبلاک صرفا جهت معرفی نقاشی (رنگ روغن) وبرق الکتروتکنیک میباشد.

ماه به من گفت:اگر دوستت به تو پیامی نمی دهد چرا ترکش نمیکنی؟به ماه نگاه کردم و گفتم آیا آسمان تو را ترک می کند هنگامی که نمی درخشی؟


درويشي به اشتباه فرشتگان به جهنم فرستاده ميشود
پس از اندك زماني داد شيطان در مي آيد و رو به فرشتگان
مي كند و مي گويد : جاسوس مي فرستيد به جهنم!؟از
روزي كه اين ادم به جهنم آمده مداوم در جهنم در گفتگو و
بحث است و جهنميان را هدايت مي كند و...
   حال سخن درويشي كه به جهنم رفته بود اين چنين
است:
( با چنان عشقي زندگي كن كه حتي بنا به تصادف اگر به
جهنم افتادي خود شيطان تو را به بهشت باز گرداند )

روزی تصمیم گرفتم که دیگر همه چیز را رها کنم. شغلم را، دوستانم را، مذهبم را، زندگی ام را !
به جنگلی رفتم تا برای آخرین بار با خدا صحبت کنم. به خدا گفتم : آیا می توانی دلیلی برای ادامه زندگی برایم بیاوری؟ و جواب او مرا شگفت زده کرد.

او گفت: آیا سرخس و بامبو را می بینی؟
پاسخ دادم :بلی. فرمود: هنگامی که درخت بامبو و سرخس را آفریدم، به خوبی از آنها مراقبت نمودم. به آنها نور و غذای کافی دادم.دیر زمانی نپایید که سرخس سر از خاک برآورد و تمام زمین را فرا گرفت اما از بامبو خبری نبود. من از او قطع امید نکردم.

در دومین سال سرخس ها بیشتر رشد کردند و زیبایی خیره کنندهای به زمین بخشیدند اما همچنان از بامبوها خبری نبود. من بامبوها را رها نکردم. در سال های سوم و چهارم نیز بامبوها رشد نکردند.اما من باز از آنها قطع امید نکردم.
در سال پنجم جوانه کوچکی از بامبو نمایان شد. در مقایسه با سرخس کوچک و کوتاه بود اما با گذشت ۶ ماه ارتفاع آن به بیش از 100 فوت رسید. 5 سال طول کشیده بود تا ریشه های بامبو به اندازه کافی قوی شوند. ریشه هایی که بامبو را قوی می ساختند و آنچه را برای زندگی به آن نیاز داشت را فراهم می کردند.

خداوند در ادامه فرمود: آیا می دانی در تمامی این سال ها که تو درگیر مبارزه با سختی ها و مشکلات بودی در حقیقت ریشه هایت را مستحکم می ساختی. من در تمامی این مدت تو را رها نکردم همانگونه که بامبو ها را رها نکردم.
هرگز خودت را با دیگران مقایسه نکن و بامبو و سرخس دو گیاه متفاوتند اما هر دو به زیبایی جنگل کمک می کنند. زمان تو نیز فرا خواهد رسید تو نیز رشد می کنی و قد میکشی!
از او پرسیدم : من چقدر قد می کشم.
در پاسخ از من پرسید : بامبو چقدر رشد می کند؟
جواب دادم : هر چقدر که بتواند.
گفت : تو نیز باید رشد کنی و قد بکشی، هر اندازه که بتوانی.
اما به یاد داشته باش که من هرگز تو را رها نخواهم کرد

و . . .
تقدیم به کسی که کنارم نیست اما حس بودنش به من شوق زیستن میدهد
????? : izadi_707@yahoo.com
banner 240x200px

???? ???? ??